http://mguitar.persianblog.com/
بسپار مرا
به بغض پر تراکم عکس های قدیمی
روی خنجر
هر چه نوشته بود
تقدیر
مانده در تن ام ،
از ترانه و
باران و
معرکه ی پگاه
تا
تقصیر .
بگذار مرا
جای نام های گم شده ات
و آواز کن مرا
هر چه مانده باشد
از نت شوریده ی پرهای مرگ و
بوسه و
روزهای تمرین .
آینه را بسپار به خاطره ام .
روی خط محو شانه هام
وزن دردناک زندگی
بیش از این ها
باریده بود
از شبنم معطر زنانگی .
و من
هرگز نفهمیدم آن
ناگزیر دردناک پیشانی را
با خون نوشت معوج پولادی اش ،
که تا دشنه
نوشته
نام تو را
تنهایی
تنهایی
تنهایی …
شعر از علیرضا معتمدی
نقل از شماره 35 ماهنامه یک هفتم آبان 1382 ویژه نامه هنرمندان فقید فریدون فروغی و فرهاد مهراد